سیمای پیامبر ( ص ) در کلّیّات سعدی شیرازی

صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::مقالات
::حجاب و عفاف در آثارشعرا و نویسندگان
::جايگاه مناظره و مباحثة ارزش‏مند در نهضت آزادانديشي
::مسألة شرّ در نگاه فلسفي امام سجّاد ( ع )
::پیامبر ( ص ) و عدالت اجتماعی
::پیامدهای تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی در امور آموزشی زنان
::سیره عملی پیامبر (ص) در اخوّت اسلامی
::ادبیّات میراث دار ارزش های اخلاقی و اجتماعی
::گلایه ها و شِکوه های ملّا محمّد تقی ناهیدی
::نقش رهنمودهای امام خمینی (ره) در پیوند عاشورا و قیام 15 خرداد
::انسان در منابع اصيل اسلامي ( قرآن و حديث )
::داستان شراره های گل
::ابوتراب جلی
::اسراف و تبذیر از منظر امام علی (ع)
::اصطلاحات قرآنی در ارتباط با الگوی مصرف
::اصلاح الگوی مصرف در بیان شاعران
::اقتصاد سالم از دیدگاه قران و ائمه اطهار
::الگوهاي رفتاري و اخلاقي از ديدگاه قرآن و پيامبر (ص)1
::امام علی(ع)، دشمن شناسی و دشمن ستیزی
::امنیت پایدار و آرامش روانی جامعه در قرآن
::اندیشه شیعی و جهانی شدن حکومت اسلامی
::تسبیح موجودات در نهج البلاغه
::اندیشه های اجتماعی و انسانی در شعر هوشنگ ابتهاج و قیصر امین پور
::جایگاه رستاخیز در اشعار شاعران ایران
::تأثیر قرآن و احادیث در دیوان شهریار
::عرفان سعدی در بوستان
::بحر طویلی در ترغیب و ترویج فرهنگ وقف در بین اقشار جامعه
::خرافه شويي در آثار استاد مطهّری
::معناشناسی «فتنه» در قرآن
::ديدگاه قرآن به نقش زن در جامعه و تاريخ
::تأثير قرآن در سلوک فردی و اجتماعی
::تأثير قرآن بر شعر تعليم
::جایگاه پیامبر اعظم (ص) در ادبیّات معاصر فارسی
::سیره ی حکومتی و سیاسی پيامبر اعظم (ص)
::اندرزهای حکیمانه ی رودکی
::اقدامات امیرکبیر در صنعتی کردن ایران و مبارزه با استعمار اقتصادی
::الگوبرداری نسل جوان از قرآن و سیرۀ معصومین
::داستان کوتاه و روی کرد نویسندگان زن شهرستان دزفول به آن
::نقش و موقعیّت زن در سیرة نظری و عملی پیامبر اعظم ( ص )
::نقش شاعران و نویسندگان در معرّفی و تعمیق منازعه ی مشروطه و مشروعه
::انفاق و روزی حلال در قرآن و احادیث
::تبیین توان مندیها، فرصت ها و تهدیدات آموزش عالی در توسعه ی فرهنگی ـ اجتماعی ایران و کشورهای منطقه
::ائمّۀ اطهار تجلّی بهترین الگوی مصرف
::حمایت های حاج ملّاعلی کنی از فقرا و ایتام
::شیوه های عملی امر به معروف و نهی از منکر در رفتار ائمّه و استفاده از آنها در سالم سازی فضای فرهنگی، رشد آگاهی ها و فضایل اخلاقی
::عوامل همگرا و واگرا در اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی
::خشونت خانوادگي، زمينه، عوامل و راهكارها
::معيارهاي تميز حق و باطل در قرآن كريم
::تربيت اجتماعي در سيرة معصومين ( ع )
::زنان نامدار شیعة عصر رضوی ( ع )
::نقش پیامبر ( ص ) در پیدایش نهضت آزاد اندیشی
::مدنیّت و مفهوم آن از دیدگاه پیامبر اسلام ( ص )
::جانبازان شیمیایی
::چشم انداز زن ایرانی و پژوهش در قرن بیست و یکم
::سیره ی فرهنگی و اجتماعی امام رضا (ع)
::عشق و محبّت از ديدگاه عرفای معاصر
::نامه ای به امام رضا (ع)
::نوآوری قرآن کریم در موضوع عصمت پیامبران و مقایسه ی آن با تورات
::بررسی جریان داستان کوتاه پس از انقلاب
::علی بن مهزیار اهوازی و ارتباط او با امامان هم عصرش
::شب عاشورا
::آزادگی و ساده زیستی در زندگی شهید مدرّس
::حقوق اجتماعی زنان از منظر قرآن
::تشويق به انديشمندي و تبيين آزادي بيان در چهار چوب قانون
::جايگاه مناظره و مباحثة ارزشمند در نهضت آزادانديشي
::انتظار و نشانه هاي ظهور
::جهاني شدن و ظهور
::ورزش از دیدگاه قرآن و احادیث و جایگاه فعلی آن در
::جایگاه زن در سیره و کلام پیامبر اعظم ( ص )
::رسالت استاد مطهّري در جنبش عدالت خواهي
::وضعیّت اجتماعی زن ایرانی از قرن 19 تا امروز و وظیفه ی او در جامعه ی معاصر ایران
::مستندات قرآنی و روایی انسجام اسلامی و برائت از مشرکین
::نقش زبان و ادبيات فارسي در اتّحاد ملّي و انسجام اسلامي
::وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و ﺷﺄن نزول و نقش آیات در انسجام اسلامی
::زبان فارسی و وحدت ملّی و انسجام اسلامی
::زبان و ادب فارسي، سند هويّت ملّي
::بررسي حقوق زنان در اسلام و كشورهاي صنعت
::سوره ی بقره در نثر عرفانی ایران
::سیره و سلوک امام علی (ع) در برخورد با مخالفان
::شیوه های عملی امر به معروف و نهی از منکر در رفتار ائمّه
::قرآن و عترت (ع) و فمینیسم
::نماز در آثار نثر عرفانی ایران
::گزیده ی چند داستان کوتاه، خاطره، نمایش نامه و فیلم نامه از دفاع مقدّ
::عشق و انديشه ي امين پور در « بي بال پريدن »
::جایگاه رستاخیز در اشعار شاعران ایران
::مباني فقهي ـ حقوقي مرتبط با مسايل اقتصادي، اشتغال و استقلال مالي زنان
::سوره ی بقره در نثر عرفانی ایران
::نقش اخلاق اسلامی در تعاملات اجتماع
::وحدت امّت اسلامی از نظر امام سجّاد (ع) و ارتباط آن با دیدگاه محقّقان دین در عصر حاض
::فرهنگ ايراني
::اندیشه های میرزای نائینی در کتاب تنبیه الامّه و تنزیه الملّه
::تجلّی قرآن در آینه ی اشعار استاد بهزاد
::شیوه های الگوبرداری نسل جوان از سیره علمی و عملی عالمان دین
::معيارهاي تميز حق و باطل در قرآن كريم
::مصادیق نوآوری و شکوفایی از منظر قرآن کریم
::نقش زن در تحکیم خانواده با تکیه به رفتار حضرت فاطمه (س) در زندگی خانوادگی و نمونه ای از اشعار فارس
::نوآوری در راهکارهای تبلیغی مباحث مهدویّت در جامعه و جهان معاصر
::شناخت توسعة فرهنگي از نگاه امام علي (ع) در نهج البلاغ
::امام حسين (ع) احياگر سياست پيامبر (ص
::مفاهيم اجتماعي در شعر معاصر و كهن
::قیام عاشورا، امر به معروف و نهی از منکر
::نماز و نیایش
::نقش نماز در ارتقاء ساختار اخلاقی انسان ها
::جایگاه قرآن کریم و آموزه های اهل بیت (ع) در تفکّر جهادی
::بررسی علل شیوع ضدّ ارزش ها از دیدگاه امام علی (ع) در نهج البلاغه
::قرآن و بهداشت تن و روان
::نماز از نظر قرآن، پیامبر (ص) و ائمّه اطهار (ع)
::مضامین قرآن در دیوان صباحی بیدگلی
::قیام عاشورا، امر به معروف و نهی از منکر
::نقش نماز در ارتقاء ساختار اخلاقی انسان ها
::دیدگاه حضرت علی (ع) در تفسیر قرآن
::بازتاب مسایل اجتماعی در اشعار شاعر معاصر ابوتراب جل
::حضرت فاطمه (س) و حضرت زينب (س) بهترین الگوی زنان جهان
::کرامت و عزّت انسانی، سعادت و کمال در نهج البلاغه
::جایگاه قرآن کریم و آموزه های اهل بیت (ع) در تفکّر جهاد
::نقش تعلیم و تربیتی شادی در انسان از دیدگاه قرآ
::رباعی
::سیمای پیامبر ( ص ) در کلّیّات سعدی شیرازی
::پيشگامان و مناديان وحدت در جهان اسلام ، سيّد جمال‌الدّين اسدآبادي
::نهضت پاسخ گويي از ديدگاه قرآن
::همسر آزاري و خشونت خانواده
::« عدالت و ارزش‏هاي انساني در عصر جهاني شدن »
::مهدويّت در قرآن ، احاديث و ادعيّه
::کارکرد معارف قرآنی در امثال و حکم ایرانی
::« انسجام اسلامي وعدم پذيرش سلطة بيگانگان »« انسجام اسلامي وعدم پذيرش سلطة بيگانگان »
::زن ، حقوق و جايگاه اجتماعي آن در اسلام
::ویژگی های بارز شهید ثالث
::رسالت استاد مطهّري در جنبش عدالت خواهي
::قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب
::قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب
::بررسی و نقد ترجمه های منظوم قرآن به فارسی
::کتاب ها


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: زهرا خلفی

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 274
بازدید دیروز : 98
بازدید هفته : 494
بازدید ماه : 492
بازدید کل : 109831
تعداد مطالب : 133
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من زهرا خلفی خوش آمديد .لطفا جهت ترویج هرچه بهتر دین مبین اسلام و آشنایی جوانان عزیز میهن اسلامی با قرآن و اهل بیت و همچنین کتاب و مقالات چاپ شده این وبلاگ را به دوستان خود معرفی کنید.همچنین برای هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد .


سیمای پیامبر ( ص ) در کلّیّات سعدی شیرازی

باسمه تعالی

سیمای پیامبر ( ص ) در کلّیّات سعدی شیرازی

واژه های کلیدی : پیامبر ( ص ) ، محمّد ، رسول خدا ، سعدی ، سوره ، آیه ، کلّیّات ، شعر ، نثر ، قرآن

شاعران و نویسندگان از دیر باز به توصیف و تفسیر سیما و سیرة پیامبری پرداخته اند که اُسوة حسنه و مقتدایی نیکوست و دارای جمیع خُلق های شایسته و زیباست . پیامبری با ابعاد گوناگون که هم از احکام اجتماعی ، اقتصادی سیاسی ، روابط فردی و جمعی ، تلاش برای بهبود حیات مادّی ، برخورداری از اجتماع ، آزادی ، تمدّن ، علم ، ثروت ، لذّت و زیبایی و هم از کمال نفس ، دعوت به عبادت و عبودیّت ، صبر ، عشق به خدا ، روشنایی دل ، صفای روح و کسب کمالات معنوی سخن گفت . پیامبری که به تمام پدیده های خلقت دل می سوزاند و با دید الهی به همه چیز می نگریست . عاشق رستگاری انسانها از چاه ظلمت ، از گرداب نادانی ها و تحجّرها ، از تعصّب های باطل و افراطی ، از افکار پوسیده و قشری و فسیل شده بود . در جهت هدایت انسانها زجرها کشید و محنت ها چشید و خود در این مورد فرمود : « هیچ پیامبری چون من آزرده و اذیّت نشد . » او آمده بود تا انسانهای مظلوم و ستمدیده را که در زیر یوغ استبداد ، نژادپرستی ، ثروت اندوزی ، تکبّر و خودخواهی و ستم پیشگی ، خُرد و نابود می شدند ، نجات بدهد و زنجیرهای خواری و خفّت ، بردگی و ذلّت را از پای انسانهایی پاره کند که با آنان همچون حیوانات رفتار می کردند و آزادگی و اندیشه و اراده را از آنان سلب کرده بودند .

از میان این اندیشمندان که زبان به توصیف پیامبر اسلام ( ص ) گشوده اند ، به علّت محدودیّت نوشتار ، شعرهای یکی از شاعران را مورد توجّه قرار داده و به سراغ کلّیّات شاعر شیرین سخن فارسی ، سعدی شیرازی می رویم و سی در این مقاله سیمای پیامبر ( ص ) در گلستان ، بوستان ، قصاید فارسی ، غزلیّات ، قطعات ، رسایل نثر و مجالس پنجگانة سعدی مورد بررسی قرار گرفته اند . مای پیامبر ( ص ) را از زبان او می شنویم تا شاید بتوانیم قطره ای چند از دریای کمالات آن پیامبر اعظم را دریابیم .

در این مقاله سیمای پیامبر ( ص ) در گلستان ، بوستان ، قصاید فارسی ، غزلیّات ، قطعات ، رسایل نثر و مجالس پنجگانة سعدی مورد بررسی قرار گرفته اند .

1 ـ سیمای پیامبر ( ص ) در گلستان سعدی :

سعدی در دیباچة این کتاب ، پیامبر ( ص ) را با القابی نظیر سرور هستی یافتگان با توجّه به اینکه سیّد المرسلین است ، مایة افتخار موجودات ، مایة رحمت جهانیان . با در نظر گرفتن آیة « وَ ما اَرسلناکَ الّا رَحمةً لِلعالَمینَ »[1] ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای اهل عالم باشی ـ و مایة تمامی گردش روزگار معـرّفی مـی کنـد . با صفـاتی چون شفیع ، فرمانروا ، زیبا ، خوش اندام ، معطّر و دارای مُهر پیامبری او را می خواند .

شفیـعٌ مُطاعٌ نبّیٌ کـریم                                      قسیمٌ جسیمٌ نسیمٌ وسیمٌ

همة اخبـار و روایات بر بوی خوشـی که از او به مشام می رسید به شایستگی تأکید رفته است .

از اعتقاد به این بوی دلاویز پیامبر ، حکایتی دل انگیز رایج شد : هنگامی که پیغمبر در شب معراج آسمانی خود سوی محضر الهی در راه بود ، قطره ای چند از خوی رخسارش بر زمین چکید و نخستین گل خوش بو از آن رُست . از این رو مؤمنان هنوز هم می توانند بوی خوش محمّدی را  از عطر گل بشنوند . مولانا جلال الدّین در دیوان کبیر خود در شرف گل خجستة عرفان چنین می سراید :

اصل و نهال گل عرق لطف مصطفاست                        زان صـدر بـدر گـردد آنجـا هلال گـل

امّا در شعر عامیانة پشتو چنین اشارت رفته است که برگ گل ، وقتی که رسولِ ماه رخسارِ فروزان چهـره قدم به گلشن نهـاد ، از شرم سرخ شد و آن گاه ، گل از جمال او رنگ گرفت . [ در مورد زیبایی پیـامبر ( ص ) ] با آنکه عمـوم مردم بر این باورند کـه یوسف مجسّمة زیبایی انسانی است ، در حدیثی از زبان محمّد ( ص ) آمده است که « یوسف زیبا بود امّا من از او نمکین ترم » . « کانَ یوسف حَسَناً و لکنَّنی اَملَحُ » .

محمّد ( ص ) را برترین نمونة زیبایی جسمانی می دانند ، رخسارش ، چنانکه شاعران متأخّر گفته اند « مصحف جمال » و خط عارضش « نصّ وحی مُنزل » است . امّا زیبایی ظاهری او آینة جمال باطنی بود ، زیرا خداوند او را به خلق و خوی و فطرت « خَلقاً و خُلقاً » ، کامل آفریده بود .

پیامبر ( ص ) نشانة خاصّی داشت و آن « مُهر نبوّت » است که منشور انتخاب او به مقام آخرین منادی وحی الهی بود ( سورة 33 ، آیة 40 ) . این مُهر را همة منابع ، یک زبان ، برآمدگی گوشتی با نوعی خال به اندازة تُخم کبوتر و تیره رنگ وصف کرده اند که در میان دو شانة او جا داشت . گفته اند که بُحیرا ، راهب ترسا ، از روی همین نشانه ، محمّد را در جوانی شناخت و دانست که او آخرین پیامبری است که خداوند ظهورش را بشارت داد . و انجیل یوحنا او را « شافع » خوانده است . [2]

سعدی  ، پیامبر ( ص ) را پشتیبان امّت می داند و مانند حضرت نوح ( ع ) کشتی بانی است که انسانها را از امواج دریا می رهاند و به ساحل نجات می رساند .

چـه غم دیـوار امّت را کـه دارد چون تو پشتیبان     

                                                                 چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان

در بیت بعد ، سعدی ، در توصیف پیامبر ( ص ) می گوید : با کمال خود به بلندی رسید و تاریکی ها را به پرتو جمال خود دور کرد و تمامی صفات نیک در او جمع شده است . با توجّه به آیة « وَ اَِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم »[3] به راستی تو به نیکو خلقی عظیم آراسته ای .  

بَلَغَ العُلی بِکَمالِهِ ، کَشَفَ الدُّجی بِجَمالِهِ                       حَسُنَت جَمیعُ خِصـالِهِ صَلّوا عَلَیـهِ وَ آلِهِ 

سپس سعدی خبری از پیامبر ( ص ) در مورد توبة بنده و گریه و زاری او به درگاه حق و پذیرفتن حق تعالی توبة او و اجابت کردن دعوتش را نقل می کند .[4]

سعدی در باب دوّم گلستان در حکایتی سخنی از پیامبر ( ص ) در مورد یکی از سبب های ازدیاد محبّت بین افراد بیان می دارد و حکمت عملی که پیغمبر در کار یاران خود می کرد ، از تذکّر او به ابوهُریره آشکار است ، ابوهُریره رَضیَ اللهُ عَنهُ هر روز به خدمت مصطفی صلّی اللهّ علیه آمدی . گفت : یا ابا هُرَیرَه زُرنی غِبّاً تَزدَد حُبّاً ، هر روز میا تا محبّت زیادت شود .[5]

سعـدی در باب سـوّم حکایتی در مـورد کم خـوری که رمز تندرستی است و سخنی از پیامبر ( ص ) بیان می کند که سبب بیمار نشدن افراد در این است که تا اشتها غالب نشود غذا نخورند و هنوز اشتها باقی است دست از طعام بردارند .[6]

پیامبر (ص) در مورد پر خوری می فرماید : از پر خوری بترسید زیرا فاسد کنندة بدن ، باعث امراض و کسل کننده برای عبادت است .

گاهـی شب هـای پی در پی خـود و عیالانش گرسنه می خوابیدند و شام نداشتند . بیشتر خوراکشان نـان و جـو بود . گاهی از گرسنگی به خود می پیچیدند . حتّی خرمای نا مرغوب برای سدّ جوع نداشتند . می فرمود :

« مؤمن با یک روده غذا می خورد و کافر با هفت روده . »[7]

و نیز می فرمود : « پروردگارا ، یک روزم گرسنه بدار و روز دیگر سیر ، چون گرسنه باشم دست به دعا بردارم و چون سیر باشم ثنایت گویم » .[8]

در باب هفتم گلستان ، سخنی از پیامبر در مورد فقر بیان شده که : « الفقرُ فَخری . » و سعدی در توضیح این سخن  می گوید : « اشارت خواجه علیه السّلام به فقر طایفه ای است که مرد میدان رضا اند و تسلیم تیر قضا ، نه اینان که به خرقة ابرار پوشند و لقمة ادرار فروشند . » که اشارة پیامبر ( ص ) به « فقر » در مـورد افـرادی اسـت کـه طالـب خوشنودی حق و تسلیم فرمان حق اند ، نه افرادی که برای تظاهر و خود نمایی لباس پشمینة درویشان را می پوشند و لقمه و نان پارة دیگران را می خورند .[9]

این سخن پیغمبر « فقیری من افتخار من است » شعار جویندگان عارف شد . فقر ، اکنون نه تنها به معنای تهی دستی مادّی ، بلکه بیشتر به معنای یکی از مراتب روحانی به حساب می آمد . به عبارت خواری و بینـوایی در برابر خداوند یگانة بی نیاز « الغنی » : زیرا در قرآن می گوید که «  او غنی است و شما فقیر » ( سورة 35 : آیة 15 ) . به این ترتیب ،  پیغمبر ، سلطان خاک نشین عالم اسلام اعلام شد ، از مکنت دنیا برخاست و بر تخت استغنا نشست .[10]

2- سيماي پیامبر ( ص ) در بوستان سعدی :

سعدی در مقدّمة بوستان ، به انسان هایی که بر خلاف مسیر پیامبر ( ص ) حرکت می کنند ، گوشزد می نماید که آنها هرگز به مقصود عالی و کمال مطلوب خود نخواهند رسید و راه صفا و مستقیمی برای خود جز به پیروی از پیامبر ( ص ) نمی شناسد و می گوید :

 خلاف پیمبـر کسـی ره گـزید                                       که هرگز به منزل نخواهد رسید

 مپنـدار سعـدی کـه راه صفــا                                       توان رفـت جـز بر پی مصطفی[11] 

در مقدّمة بوستان ، سعدی به ستایش پیامبر ( ص ) می پردازد و می سراید :

كـريمُ السّجـايا جَميــلُ الشّيَـم                  نبيُّ البَــرايا شَفيـع الاُمــم

امــام رُسُــل پیشــوای سبیــل                      امیــن خـــدا مَهبِط جِبــرِئیـل

شفیـعُ الوَری خواجة بَعث و نَشر                      امـامُ الهُــدی صَـدر دیـوان حَشر

کلیمی که چرخ فلک طور اوست                       همــه نــور هـا پرتو نـور اوست

شفیـعٌ مُـــطاعٌُ نبــیٌّ کــریــم                       قَسیــمٌ جَسیــمٌ نَسیــمٌ وَسیـم

یتیمی کـه نا کـرده قرآن درست                      کُتب خـانـة چنـد ملّـت بشست

چو عزمش برآهیخت شمشیر بیم                       بـه معجـز میـان قمـر زد دو نیم

چو صیتش در افــواه دنیـا فتـاد                       تزلـزل در ایـوان کســری فتــاد

بــه لا قـامت لات بشکست خُرد                       بــه اعــزار دین آب عُــزّی ببُرد

نــه از لات و عُـزّی بـر آورد گَرد                       کـه تورات و انجیل منسـوخ کرد

شبی بر نشست از فلک بر گذشت                      به تمکین و جاه از مَلَک در گذشت

چنــان گــرم در تیه قُربت براند                        کــه بر سِدرِه جبریل ازو بازمـاند

بــدو گفت ســالار بیت الــحرام                        کـه ای حامـل وحی ، برتر خُـرام

چـو در دوستی مخلصـم یافتــی                        عنــانم ز صحبت چــرا تافتــی ؟

بگفتــا فــراتــر مجــالـم نماند                         بمــانـدم کـه نیــروی بالم نماند

اگــر یک ســر مــوی برتر پـرم                         فـــروغ تجــلّی بســوزد پـــرم

نمــاند بـه عصیان کسی در گرو                        کــه دارد چنین سیّــدی پیشرو

چــه نَعتِ پسنــدیده گویم تورا ؟                      عَلَیــک السّــلام ای نبــیُّ الـورا

درود مــلک بــر روان تــو بــاد                         بر اصحــاب و بــر پیروان تو باد

سیمای پیامبر ( ص ) در این شعر بدین گونه بیان شده است : پیامبر ( ص ) دارای سجایای کریم و نهاد و باطن زیبا بود . او پیامبر و شفیع است و پیشوای رسولان و امین خدا و جایگاه فرود جبرییل است . او را کلیمی ( هم سخن « با حق » ) می داند که در چرخ فلک با خدا  سخن گفته در حالی که حضرت موسی در کوه طور این مقام را یافته است . تمامی نورهای عالم را پرتوی از نور پیامبر ( ص ) می داند . با توجّه به حدیث : « اوّلُ ما خَلَقَ اللّهُ نوری ـ او را یتیمی می داند ـ اَلَم یَجِدکَ یَتیمَاً فَاوی  »[12] آیا تو را یتیمی نیافت که در پناه خود جای داد ـ ونیز اشاره است به اینکه پدرش پیش از تولد و مادرش در شش سالگی وی در گذشتند و او  یتیم ماند ، که هنوز وحی قرآن  بر او تمام نشده بود که کتاب های دین های دیگر را بی اعتبار کرد . در این شعر به شقّ القمر یعنی شکافتن ماه که از معجزات پیغمبر اسلام در برابر در خواست منکران است ، اشاره می کند که در قرآن آمده است : « اِقتَرَبَت اَلسّاعَةُ وَ انشَقَّ القَمَر » ( سورة قمر آیة 1 ) ، آن ساعت نزدیک آمد و ماه آسمان شکافته شد . در این آیه شکافته شدن ماه را اشاره به زمان پیغمبر و مربوط به قیام و دعوت او دانسته اند و بعضی نشانة نزدیکی قیامت می دانند .

قاضی عیاض برای مجاب ساختن کسانی که این معجزه را باور ندارند ، چنین استدلال می کند که : هیچ کس از اهل زمین نگفته است که ماه را در آن شب رصد کرده تا بتوان گفت که دو نیمه نبوده است . حتّی اگر چنین رصدی را از جاهای مختلف گزارش کرد ه باشند ، به نحوی که آدمی احتمال ندهد که همه به دروغ اتّفاق راًی پیدا کرده اند ، باز هم نزد ما دلیل بر خلاف آن نیست ، زیرا همة مردم روی زمین ماه را به حدّ واحد نمی بینند . . . . کسوف در سرزمینی به چشم می آید و در سرزمینی دیگر نمی آید ؛ در جایی کلّی است و در جایی دیگر جزیی .

سرایندگان ترانه های عامیانه ـ خواه به زبان سندی ، پنجابی ، سواحلی و خواه به دیگر زبان ها ـ همیشه اشتیاق داشته اند که این معجزه را باز گویند و به دقایق دلکش آن را بیارایند . همان گونه که انتظار می رود ، اندیشمندانی که بیشتر معتقد به اصالت عقلند ، چون زمان توضیح دادن شقّ القمر فرا می رسد ، با بعضی مشکلات رو به رو می شوند و اینان گاهی کوشیده اند تا رنگ افسانه را از این واقعه و دیگر شگفتی های خارق طبیعت بزدایند . عالم اصلاح طلب هندی ، شاه ولی اللّه دهلوی در قرن سیزدهم هجری قمری ، نوشته است که شقّ القمر نوعی تصرّف در خیال بوده است ، یا دودی ، فرود آمدن ستاره ای ، ابری ، یا کسوفی و خسوفی سبب آن شده و این خیال را آورده باشد که ماه ، در واقع ، دو نیمه شده است . با این حال ، شاه ولی الله نیز ، در سفری که به زبان عربی در منقبت پیغمبر ( ص ) سروده است ، همنوا با صدها شاعـر پارسا ، از این معجزه که عظمت مقام محمّد ( ص ) را ثابت می کند ، به زبانی دلکش سخن گفته است ، زیرا مؤمنان می دانند که هر کو دل به مهر پیغمبر بسته دارد ، چنانکه مولانا جلال الدّین در یکی از غزل هایش سروده است ، مَه را به نور مصطفی دو نیمه می کند .[13]   

او پیامبری است که کاخ کِسری ( خسرو انوشیروان ) را به لرزه درآورده است که در برخی از روایات آمده است که هنگام تولّد پغمبر اسلام حوادثی روی داد و از آن جمله شکست برداشتن ایوان کِسری بود و با تولّد او در قدرت سامانیان خلل راه یافت .[14]

هر گاه پیروان قرآن و تورات و مسیح ، در بارة ولادت این دو پیامبر اولوا العزم [ حضرت عیسی ( ع ) و حضرت محمّد ( ص ) ] به استواری [ معجزاتی ] گواهی می دهند ؛ در این صورت نباید در بارة مطالب شگفت آوری که پیرامون میلاد مسعود پیامبر وارد شده است ، تعجّب کنند و آنها را سطحی بگیرند . ما در لابلای کتب تاریخی و حدیث چنین می خوانیم :

هنگام ولادت آن حضرت ، ایوان کِسری شکافت و چند کنگرة آن فرو ریخت و آتش آتشکدة فارس خاموش شد ؛ دریاچة ساوه خشک گردید ؛ بت های بت خانة مکّه سرنگون شد ؛ نوری از وجود آن حضرت ، به سوی آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگ ها راه را روشن کرد ؛ انوشیروان و مؤبدان خواب وحشتناکی دیدند .

همـة این مطالب ، در منابع اصیل تاریخ و جوامع حدیث موجود است . گذشته از این ، این نوع حوادث ، حسّ کنجکاوی جبّاران و ستمگران را که ملّت ها را به بند کشیده اند ، تحریک می کند که در بارة این حوادث بیندیشند و از خود بپرسند : چه شد که خانة گِلی پیرزنی شکاف برنداشت ، امّا کنگرة عظیم ایوان کسری فرو ریخت ؟ چرا بت های دور کعبه سرنگون گشتند ؟ در حـالی که همه چیز در جای خود باقی بود ؟ اگر در علّت این حـوادث می اندیشیدند ، می فهمیـدند که این رویدادها از سپری گشتن دوران بت پرستی بشارت می دهد ، و از اینکه به همین زودی مظاهر قدرتهای اهریمنی به نابودی کشیده خواهد شد . [15]

میثاق امیر فجر در این مورد می گوید :

ـ چهارده ستون سنگی فرو افتاد و شکست .

ـ شاید زلزله افتاده است .

« تگربذ » ( خدمتکار بزرگ دربار ) همچنان که بر خاک افتاده بود ، از پس « پذام » ، دستمالی که در برابر موجودات الهی و اشیاء مقدّسه می گرفتند تا نفسشان موجب آلودگی آن نگردد ، گفت :

ـ نه نه ، زلـزله نیست . سطح باغ آرام است . همة شهرها آرام اند . هفت شهر در جامة آرام خواب خفته اند . فقط آن نور ، آن نور که آمد . . . بی دلیل بر جبهة کاخ شاخی زد ، و در جا ، همة پایه های کاخ سلطنتی شکست ! شاه حیرت زده در اندیشه فرو رفته بود .

ـ زیر لب غرّید : بی دلیل ؟ بی دلیل ؟ . . . و به سخافت این کلمه ای که بی دلیل تکرار می کرد اندیشید . . .

آری همان لحظه « محمّد موعود » به دنیا آمده بود .

همان شب در آتشکدة استخر نیز که در یک فرسنگی شهر استخر واقع است ، در آن بنای با شکوهی که معبد پرستش « آتش » ؛ این خدا عنصر و ذات اصیل اهورایی است و ستون های بلند از سنگ یک پارچة قطور و با ارتفاع حیرت انگیز دارد ، حادثه ای شگفت رخ داد .

به ناگاه آتش پر لهیب در حالی که بالا می گرفت و هر دم فزونی ، می یافت ، بی هیچ علّتی آن سان که گویی ناگهان آبشاری آب نامریی بر آن فرو ریخته است پایین کشید و در یک لحظه فرو مرد و خاموش گشت و دیگر روشن نشد . مغان و مؤبدان از حیرت نفس در سینه حبس کردند . « زَئوتُر » مغان مغی که مأمور تلاوت اوستاست فریاد برکشید :

خاموش شد . خاموش شد . آتش مقدّس خاموش شد . . . .[16]

سعدی ، در بیت بعد اشاره می کند که پیغمبر اسلام با اعلام کلمة توحید ( لا اله الّا الله ) بُت لات را در هم شکست و با بزرگداشت دین ، بُت عُزّی را بی اعتبار کرد . در ابیات بعدی از معراج پیامبر ( ص ) سخن می گـوید کـه پیـامبر ( ص ) در عرصـة نزدیکی به خداوند چنان به سرعت پیش رفت که در سِدرة المنتهی ( درختی در عرش ) جبرییل که راهنمای او بود از پیش رفتن و همراهی با وی باز ماند زیرا هیچ فرشتة مقرّبی از آن جا فراتر نمی توانست رفت و منتهای صعود فرشتگان تا آن جا بود . هنگامی که پیامبر ( ص ) به جبرییل گفت : چرا فراتر نمی آیی ؟ او گفت که : توانایی پیشتر آمدن را ندارم که اگر به اندازة یک سر مو فراتر بپرم ، فروغ تجلّی و پرتو حق بال و پرم را می سوزاند .

مسلمانان همداستانند که پیامبر ( ص ) شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصی رفته و از آنجا به آسمان فراتر رفته تا گوشه هایی از جلوه های قدرت خداوند و شگفتی های آفریده های او را که بر اهل زمین پنهان است و عقل و ابزارهای دریافت آنان از دستیابی به آنها ناتوان است ، مشاهده کند . قرآن کریم بر نخستین مرحله از مراحل این سفر در ( آیة 1 ) از سورة اسری تصریح دارد :

« منـزّه است آنکه بنـده اش را شبـی از مسجـد الحـرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را برکت داده ایم سیـر داد تا پاره ای از نشـانه های خـود را به او بنمایانیم ، هر آینـه او شنوا و بیناست . »

فلاسفه و دانشمندان در گرداگرد اسراء و معراج بسیار سخن گفته اند . رازی در تفسیرش افزوده است هم چنانکه عقل بالا رفتن جسم تراکم را از زمین به بالاتر از عرش بعید می داند ، همچنان فرود آمدن موجودی لطیف و روحانی را از فراز عرش به مرکز جهان خاک نیز بعید می داند ، پس اگر پذیرش معراج محمّد ( ص ) در یک شب از نظر عقل محال باشد ، پذیرش فرود آمدن جبرییل نیز از عرش خداوند به مکّه در یک لحظه محال است و اگر ما به محال بودن چنین چیزی حکم کنیم به پیامبری محمّد و همة نبوّتها ضربه زده ایم ، و معراج بر پیامبری محمّد مبتنی است .

اسراء و معراج نشانه ای از نشانه های خداوند بر پیامبری محمّد ( ص ) می باشند که با قدرت خداوند سبحان پدید آمده اند ، و قدرت خداوند را عقلها فرا نمی گیرد و دست فهم ها به دامن آن نمی رسد و معجـزه بایستی فـراتر از پایگاه علـم و عقـل بشـر باشـد و اگـر درک حقیقت معجزه امکان داشت و دانش می توانست به رازهای آن دست یابد در محدودة توان انسان داخل می شد و دیگر معجزه ، از نشانه های پیامبری نبود .

اصل معراج و اسراء دو حقیقتی هستند که روی داده اند و تردید در آنها یا انکارشان در نزد بیشتر مسلمانان موجب خروج از اسلام می شود . زیرا انکار آنها انکار قرآن است .[17]

سـورة دیگری کـه نیز آشکارا جریان معراج را بیان نموده است ، سورة « وَالنّجم » است . وقتی پیامبر ( ص ) به قریش فرمود که من فرشتة وحی را هنگام اوّلین وحی ، با قیافة واقعی خود دیده ام ؛ قریش در این باره با او به مجادله برخاسته بودند .

قرآن در پاسخ انکار اینها ( در آیات 12 تا 17 سورة النّجم ) چنین می فرماید : « چرا با پیامبر در بارة دیدن جبرییل مجادله می نمایید ؛ او یکبار دیگر نیز فرشته را نزدیک « سدرة المنتهی » در مجاورت بهشت که اقامت گاه نیکانست دیده است . آن دم که سدرة المنتهی را آثار شکوه فرا گرفته بود ؛ او نه خطا رفت و نه منحرف شد ، و مقداری آیت های بزرگ پروردگار خود را دید .

گروهی تصوّر کرده اند که قوانین طبیعی و علمی امروز با معراج رسول گرامی ( ص ) سازگار نیست . هر گاه ما بخواهیم پای قوانین طبیعی را به این جا بکشیم شمارة اِشکال از حد تجاوز می کند و اگر منظور خرده گیران این است که هرگز بدون ابزار علمی و صنعتی نمی توان یک چنین سفری را آغاز نمود ، و رسول گرامی ( ص ) در آن شب چنین وسایلی را در اختیار نداشت ؛ پس چگونه چنین عوالم را بدون کوچکترین وسیله ای طی نمود ؟ پاسخ این گفتار اینست که کاری را که بشر می تواند به وسیلة ابزار و آلات علمی انجام دهد ، پیامبران می توانند آن را با عنایت پروردگار بدون اسباب ظاهری و خارجی ایجاد کنند .[18]

سعـدی در باب دوّم بوستـان بیتی دارد کـه به این حدیث پیـامبر ( ص ) اشـاره می کنـد : « صدقه هفتاد گونه بلا را دفع می کند »

حدیث درست آخر از مصطفی است                         کـه بخشـایش و خیـر دفـع بلاست[19]

سعدی در حکایتی از باب دوّم بوستان ، پیامبر ( ص ) را بشیر و نذیر می خواند و سیمای او را ، انسانی که دوست دار مکارم اخلاقی است نشان می دهد . پیامبر ( ص ) ، اسیران قبیلة طی را که به اسلام ایمان نیاورده بودند و دختر حاتم طایی هم در میان آنان بود همگی را به احترام حاتم طایی که گرسنگان را سیر می کرد ، برهنگان را لباس می پوشاند ، اسیران را آزاد می کرد و هرگز نیازمندی را ناکام رد نمی کرد ، مورد بخشایش قرار می دهد .

3 ـ سیمای پیامبر ( ص ) در قصاید فارسی سعدی :

سعدی در یکی از قصاید خود رای و نطق پیامبر را الهی و الهامی از سوی ربّ جلیل می داند نه از روی طبیعت و هوی و هوس و زبان فصاحت انسان ها در برابر آفتاب وجود پیامبر ( ص ) پرتویی ندارد . او در حسن تعلیلی که برای کدر شدن و تاریکی خورشید و ماه در روز قیامت می آورد ، مسبّب آن را ظاهر شدن وجود پیامبر ( ص ) از زیر خاک ذکر می کند .

مقـام پیـامبر ( ص ) را از مرتبـة ملایک بر آسمـان بالاتر می دانـد و به دو معجرة پیامبر ( ص ) ، شقّ القمر و تسبیح گفتن سنگریزه در دست پیامبر ( ص ) اشاره می کند . ( به ابیات صفحة 690 کلّیّات سعدی مراجعه شود . )

سعـدی در قصیدة دیگری پس از ستایش پیـامبر ( ص ) ، خود را از توصیف علم او ناتوان می داند و در مورد حکمت آموزی از مکتب پیامبر ( ص ) می گوید : هر کس به دانش خود صاحب حکمت گردد و از فیض مکتب پیامبر ( ص ) برخوردار نباشد ، جاهل و ابوجهل است . ( به ابیات صفحة 700 کلّیّات سعدی مراجعه شود . )

سعدی در قصیدة دیگری سیمای پیامبر ( ص ) را زیباتر از ماه و اعتدال اندام او را از سرو خوش تراش تر می بیند . پیامبری که پیامبران دیگر همه در زیر سایة او هستند و بهشت با آن همـه زیبایی همچون عروسی خود را می آراید تا شاید مورد قبول اذان گوی پیامبر ( ص ) واقع شود . آسمـان با آن همـه عظمتش می خواهـد که مانند زمین بر نِعال پیامبر بوسه زند . آفتاب و ماه در روز قیامت در برابر پرتو روی حبیب ، پرتویـی ندارند و در برابر ابروی هلالی پیامبر ( ص ) تاریک اند .

مــاه فــرو مانَد از جمــال محمّــد                 ســرو نباشــد به اعتــدال محمّــد

قــدر فلک را کمال و منزلتی نیست                در نظــر قــدرِ بــا کمــال محمّـد

وعــدة دیــدار هر کسی به قیــامت                لیلــة اَســری شب وصــال محمّـد

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی                آمــده مجمــوع در ظِــلال محمّـد

عرصــة گیتی مجال همّت او نیست                روز قیــامت نگــر مجــال محمّــد

و آن همه پیرایه بسته جنّتِ فردوس               بو کــه قبــولش کنــد بلالِ محمّد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد               تا بـدهـد بوسـه بــر نِعـالِ محمّــد

شمس و قمــر در زمینِ حَشـر نتابد                نــور نتــابد مــگر جمــال محمّـد

شــاید اگــر آفتــاب و مــاه نتابند                 پیش دو ابـروی چــون هلال محمّد

چشـم مـرا تا به خواب دید جمالش                 خــواب نمـی گیـرد از خیال محمّد

سعـدی ، اگر عاشقی کنیّ و جوانی                  عشـق محمّـد بس است و آل محمّد

4- سیمای پیامبر ( ص ) در غزلیّات سعدی

خدایا ، گر تو سعدی را برانی                  شفیــع آرد روان مصطفی را

محمّــد سیّد ســادات عالم                   چــراغ و چشم جمله انبیا را  

در این ابیات سعدی روان پیامبر ( ص ) را شفیع قرار می دهد و او را سیّد سروران عالم و چشم و چراغ پیامبران دیگر می خواند .

5- سیمای پیامبر ( ص ) در قطعات سعدی :

نگیــن ختــم رسـالت ، پیمبر عربی               شفیــع روز قیــامت محمّـد مختــار

اگــر نـه واسطة موی و روی او بودی              خدای خلق نگفتی قسم به لیل و نهار

در این قطعه در لفّ و نشری موی پیامبر ( ص ) را به شب و روی او را به روز تشبیه کرده است و سوگند خداوند در قرآن به روز و شب « و الضُّحی ، وَ الَلیلِ اِذا سَجی » را اشاره به سوگند او به چهره و موی پیامبر ( ص ) می داند .

6- سیمای پیامبر ( ص ) در رسایل نثر سعدی :

سعدی در رسالة عقل و عشق از پیامبر ( ص ) سخنی در مورد عقل بیان می کند که عقل را مقدّم بر هر چیز و گرامی ترین آفریده در نزد پروردگار می داند که خداوند به وسیله عقل است که مورد مؤاخذه ، بخشایش ، ثواب و عقاب قرار می دهد .

قالَ رسولُ الله صلَّی الله عَلَیه وَ سَلَّم : اوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ تعالی العَقلُ . فَقالَ لَهُ اَقبِل فَاَقبَلَ ثُمَّ قالَ لَه اَدبِر فَاَدبِرَ قالَ و عزَّتی وَ جلالی ما خَلَقتُ خَلقاً اَکرَمُ عَلَّی مِنکَ بِکَ آخذُ و بِکَ اُعطی و بِک اثیبُ و بک اُعاقِبُ . 

7- سیمای پیامبر ( ص ) در مجالس پنج گانة سعدی :

سعـدی در مجلس اوّل از مجـالس پنـج گانه حـدیثی از پیـامبر ( ص ) نقل می کند که می فرماید : « تَنامُ عَینایَ و لا یَنامُ قَلبی » چشمـان مـن نمـی خـوابند امّا قلبم بیدار است و این نشانگر آن است که پیامبر ( ص ) همیشه حضور قلب در نزد پروردگار داشته و آگاهی و معرفت باطنی از ویژگي هاي اوست كه در اين مورد مولوي مي گويد :

گفت پيغمبر كه عَينايَ تَنام                        لا يَنامَ القَلب عـن ربّ الانام

سعدی برای نشان دادن مقام شامخ و شخصیّت پیامبر ( ص ) می گوید : که حضرت آدم (ع ) ، لباس برگزیده شدن را از او یافته ، حضرت ادریس ( ع) برای تدریس ، رفعت از او یافته ، روح گشادة نوح ( ع ) به عزّت او در قالب جسم قرار گرفته ، عبای صعود بر سر هود ( ع ) کشیده و شمشیر دوستی بر کمر حضرت ابراهیم بسته ، منشور فرمان روایی اسماعیل ( ص ) را نوشته و انگشتری سلطنت را در انگشت سلیمان ( ع ) قرار داده و نعلین قربت را به پای حضرت موسی ( ع ) کرده و بر سر حضرت عیسی ( ع ) عمّامة بلندی قرار داده است . سعدی حدیثی پر مغز از پیامبر ( ص ) نقل می کند که نمایان گر ایفای رسالت انسان ها و تعهّد آنان در این دنیا و استفادة بهینة آنان از عمر می باشد . این حدیث می گوید : هر كس كه در اين دنيا به چهل سالگی رسید و خیر او به شر و طاعت او بر گناه برتری نیافت باید خود را جهت رسیدن به آتش جهنّم مجهّز کند . در این حدیث پیامبر ( ص ) انسان ها را به گذشت عمر هشدار می دهد و این که انسان ها باید به سوی کمال و رفعت صعود کنند و از درجا زدن و تجربه نیندوختن بر کنار باشند چون دنیا مانند اسبی تند پا از کوچه های زندگی ما را به انتهای راه می رساند . و در این بیابان تنها کسانی که از زیور عقل سهمی دارند ارزش فرصت ها را می دانند . نباید در انتظار فرداها نشست که فرداها را کس ندیده است .

سعــدی در مجلس ســوّم از مجـالس پنج گانه ، عشق پیامبر ( ص ) را به حق با عشق حضرت موسی ( ع ) نسبت به پروردگار مقایسه می نماید . سیمای پیامبر ( ص ) در این عشق بازی و در برابر محبوب لایزال ، نیستی و فنا و نهایت جان باختگی است . موسی و غیر موسی عشق بازی را باید از او بیاموزند . موسی در کوه طور می گوید : اَرِنی . و این جمله بوی منیّت و اظهار وجود در برابر معشوق ازلی می دهد ، کدام عاشق است که استحقاق آن را دارد که بر معشوق حکم کند ؟ موسی با گفتن این جمله دست از منی و هستی خود بر نداشته و حکمی می کند که او را استحقاق آن نباشد . پس داغ حرمان بر جبین طمع او می گذارند و میخ « لَن تَرانی » ، هرگز مرا نخواهی دید ، بر حدقة شوق او می زنند تا دیدة او مؤدّب گــردد . امّـا پیامبر ( ص ) از فنا و نیستی در برابر معشوق دم می زند و می گوید : « امّا اَنا فَلا أقولُ اَنا » ، امّا من هرگز نگویم که من ، با وجود محبوب ما را جز عدم نزیبد . چون هستی او را باشد ما را جز نیستی رخت فرو ننهد . پیامبر ( ص ) در برابر معشوق از همه تصرّفی معزول است و چون به شرط ادب در راه آمد و بی استحقاقی خویش بدید به حیلت و پیرایة « ما زاغَ البصرُ و ما طَغی » ، چشم محمّد ( ص ) از حقایق آن عالم آنچه را باید بنگرد بی هیچ کم و بیش مشاهده کرد ، آراسته شد و چون « ما زاغ البصر» صفت او بود گفتند : « اَلَم تَرَ اِلی رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظّل » آیا پروردگارت را نمی نگری که چگونه سایه اش گسترده شده است ؟ این است عشق حقیقی پیامبر ( ص ) به معبود خویش .

سعدی در مجلس چهارم از مجالس پنجگانه می گوید :

جوانمردا ، عبدالله عمر روایت می کند که روزی با پدر خویش بر بام سرای خود عمارتی می کردم . مصطفی ( ص ) بر ما بگذشت و گفت : یا عبدالله پدر خویش را بگوی که قیامت از آن نزدیک ترست که تو می پنداری و عمارت سرای خود می کنی .[20]

در این روایت سیمای معنوی پیامبر ( ص ) آشکار می گردد .

شگفتا ، آیا می توان باور کرد که مردی که در مدّتی کمتر از ده سال ، شصت و پنج لشکر کشی داشتــه است ، مــردی کــه « رهبانیّت » مـذهب خویش را جنگ می داند . و حتّی گوشة آرام معبدش را « محراب » ( رزمگاه ) نام می کند ، در دلش روحی به عمق معنوی بودا ، در مغزش اندیشه هایی به لطافت اوپانیشادها ، در منطقش خردی به استحکام خرد سقراط و در چشمش نگاهی به ظرافت و زیبایی پر جذبة نگاه چینی « لوپی » نیز هست ؟

« اگــر مأمـور نبــودم کـه با مـردم بیامیزم و در میان آنان زندگی کنم ، دو چشمم را بر این آسمان می دوختم و چندان به نگاه کردن ادامه می دادم که خداوند جانم را بستاند . »[21]

پیامبر ( ص ) در مورد این دنیای زود گذر می فرماید : شگفتا از آن کس که آخرت را باور دارد ، ولی برای دنیای فریب کار تلاش می کند . دنیا چونان مار خوش خطّ و خالی است که عدّه ای مفتون ظاهر فریبندة آن شده از سمّ مهلکش غافل اند . پیامبری که رسول آزادی است و وارستگی می آموزد ، دنیایی را که پای بند و دست و پا گیر انسان از « طیران آدمیّت » باشد ، نکوهش کرده و می فرماید : به آن چه در پیشگاه خداست ، رغبت نشان ده تا خدا دوستت بدارد و بدان چه در دست  مردم است ، بی رغبت باش تا مردم دوستت بدارند . آن کس که به دنیا بی میل باشد ، فایده می برد و روح و جسمش را در دنیا و آخرت آسوده می دارد و دوست دار دنیا ، در دنیا و در دیگر سرای جان و تنش را در سختی می اندازد .[22]

با مطالعه در شعر و نثر سعدی به این نتیجه می رسیم که سيماي معنوي پیامبر و ستایش و ذکر القـاب شایسته بیشتر مورد نظر سعدی بوده است . به معراج و معجزات پیامبر ( ص ) و معرفت و عشق پیامبر ( ص ) نسبت به خالق اشاره شده است و احادیثی در مورد بی اعتنایی به دنیا ، و بخشش و کار خیر و پرهیز از شکم پرستی را بیان نموده است . سعدی در ذکر صفات پیامبر ( ص ) به آیات قران کریم که در شأن پیامبر ( ص ) نازل شده اند توجّه دارد و به ذکر آنان می پردازد . پیامبر ( ص ) را نمونة کامل عیار کمال معنویّت می داند و پس از تحمیدیّه های خود به ستایش و نعت پیامبر ( ص ) می پردازد و انسان ها را به پیروی از سیره و نحوة رفتار پیامبر ( ص ) بر می انگیزد پیامبر را الگو و سر مشقی راستین برای جهانیان مـی داند . مهـر عشق آمیز پیامبر ( ص ) شامل حال همة انسان هایی است که بویی از انسانیّت برده و خدمت گزار خلق خدایند . پیامبر ( ص ) شفاعت گر مردم در روز حشر و دلسوز امّت است وبه سرنوشت انسان ها علاقه مند ، گفتاری پر مغز و الهی دارد و هرگز از روی هوی و هوس سخن نمی گوید .

پیامبر ( ص ) رحمتی برای عالمیان و دارای خلقی عظیم و والاست که خدا و فرشتگانش بر او درود می فرستند .

                                                                             

 

 

منابع و مآخذ

1 ـ صوری ، محمّد ، کلّیّات سعدی ، از روی نسخة محمّد علی فروغی ، نشر نامک ، چاپ دوّم ، 1380

2 ـ دکتر خطیب رهبر ، خلیل ، گلستان ، انتشارات صفی علیشاه ، چاپ سوّم ، 1364

3 ـ یوسفی ، غلامحسین ، بوستان ( سعدی نامه ) ، انتشارات خوارزمی ، تهران ، چاپ اوّل ، 1359 ﻫ . ش

4 ـ شیمل ، آنه ماری ، محمّد رسول خدا ، مترجم حسن لاهوتی ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ اوّل ، بهار 1383

5 ـ استاد کمالی ، علی ، خاتم النّبیّین ( ص ) ، انتشارات سوره ، چاپ دوّم ، 1376 ﻫ . ش

6 ـ سبحانی ، جعفر ، فروغ ابدیّت ، جلد اوّل ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیّة قم ، چاپ نهم ، پاییز 1373

7 ـ امیر فجر ، میثاق ، از کودکی و نوجوانی تا حراء ، جلد دوّم ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، چاپ دوّم ، 1378

8 ـ استاد محقّق معروف حسنی ، هاشم ، ترجمة سیرة المصطفی ، جلد اوّل ، مترجم ، حمید ترقّی جاه ، انتشارات حکمت ، چاپ اوّل ، پاییز 1370

9 ـ شریعتی ، علی ، سیمای محمّد ، مؤسّسة اسلامی حسینیّة ارشاد ، تهران ، آبان ماه 1350 هجری شمسی

10 ـ بعثت نامه ، مقـالاتی در بارة بعثت پیامبر اکرم ( ص ) ، انتشارات صبح صادق ، چاپ اوّل ، 1383

 

 

                                                                        مِن ا . . . التّوفیق

                                                                           زهرا خلفی

                                                           عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی

                                                                          واحد دزفول

                                                                          دی ماه 1385

پانوشت ها

 



1ـ آیة 107 ، سورة « الانبیاء »

2  ـ محمّد رسول الله ، بخشی از صص 58 و 59 و 76 و 57

3  ـ آیة 4 سورة « قلم »

4  ـ کلیّات سعدی ، بخشی از ص 12

5  ـ گلستان ، بخشی از ص 199

6  ـ کلیّات سعدی ، بخشی از ص 70

7  ـ خاتم النّبیّین  ( ص ) ، بخشی از صص 147 ، 154

8  ـ محمّد رسول خدا ، بخشی از ص 82

9  ـ گلستان ، بخشی از ص 483

10  ـ محمّد رسول خدا ، بخشی از صص 82 و 83

11  ـ کلّیّات سعدی ، ص 160

12  ـ آیة 6 سورة « الضّحی »

13  ـ محمّد رسول الله ، بخشی از صص 120 ، 121

14  ـ بوستان سعدی ، ( سعدی نامه ) ، بخشی از ص 213 و 214

15ـ فروغ ابدیّت ، جلد اوّل ، بخشی از صص 149 و 150

16  ـ از کودکی و نوجوانی تا حراء ، بخشی از صص 18 تا 20

17  ـ سیرة المصطفی ( ص ) ، جلد اوّل ، بخشی از صص 279 ، 281 ، 285 ، 287 

18  ـ فروغ ابدیّت ، جلد اوّل ، بخشی از صص 283 ، 391 ، 392

19  ـ بوستان ( سعدی نامه ) ، بیت 1571

20  ـ کلّیّات سعدی ، ص 224 ، 690 ، 700 ، 703 ، 777 ، 826 ، 877 ، 894 ، 895 ، 902 ، 905

21  ـ سیمای محمّد ( ص ) ، بخشی ص 56

22  ـ بعثت نامه ، بخشی از صص 155 تا 157


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: مقالات ، سیمای پیامبر ( ص ) در کلّیّات سعدی شیرازی، ،

نوشته شده توسط زهرا خلفی در دو شنبه 16 شهريور 1394


:: پنجمین کتاب منتشر شده از اینجانب:
:: زن در قرآن (انگلیسی)
:: بررسی و نقد ترجمه های منظوم قرآن به فارسی
:: قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب
:: قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب
:: ویژگی های بارز شهید ثالث
:: زن ، حقوق و جايگاه اجتماعي آن در اسلام
:: « انسجام اسلامي وعدم پذيرش سلطة بيگانگان »
:: کارکرد معارف قرآنی در امثال و حکم ایرانی
:: مهدويّت در قرآن ، احاديث و ادعيّه
:: عدالت و ارزشهای انسانی در عصر جهانی شدن
:: همسر آزاري و خشونت خانواده
:: نهضت پاسخ گويي از ديدگاه قرآن
:: پيشگامان و مناديان وحدت در جهان اسلام ، سيّد جمال‌الدّين اسدآبادي
:: سیمای پیامبر ( ص ) در کلّیّات سعدی شیرازی
:: رباعیات
:: نماز از نظر قرآن، پیامبر (ص) و ائمّه اطهار (ع)





به وبلاگ من خوش آمدید




:: ارديبهشت 1403;
:: تير 1402;
:: خرداد 1396;
:: مهر 1394;
:: شهريور 1394;

آبر برچسب ها

دانشگاه , زهرا خلفی , الگو , رفتار , پیامبر , قرآن , دشمن , شناسایی , سیره معصومین , اسلام , دشمنان ایران , رهبر , دانلود , دانلودکتاب , دانلودمقاله ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by zahrakhalafi